چقدر خوشحالم...
امروز بالاخره وبلاگ بعد از 2 روز مشکل باز شد خدارو شکر...
امروز خیلی خوشحالم ... داره برف میاد و نشسته توی باغچه الان یک هفته به عید و داره برف میاد یادم میاد که خیلی سال پیش هم همین طور شد شب عید برف میامد.
پسر حوا از سفر آمده و من خیلی خوشحالم ولی کلی نگرانی و ترس و دلهره و هزار تا چیز دیگه توی سرم میچرخه. نمیدونم چرا ما خانمها اینجوری هستیم همیشه با کلی مشکل و سختی یکمی آرامش پیدا می کنیم اما بازم نگرانیم که یک چیزی بشه و این آرامش دلچسب بهم بریزه ...